Friday, January 26, 2007

چهار روش براي غلبه يافتن بر ترس شما از زنان


























































فکر کنيد در يک دکه مجله ايستاده ايد دراونجا يه دختري






رو ميبينيد او با جلوه ترين صورتي که شما تا به حال ديده ايد رو داره موهاي اون نرم و متمايل به قهوه ايه.پوستش بسيار درخشنده و به طور باورنکردني لطيف به نظر ميرسه شما بايد بالاي جهان مي بوديد تا ميتونستيد اون دختر رو بگيريد
ترس عميقي در روده تان احساس ميکنيد

ميدونيد که اگه حتي به خودتون فشار مياورديد و به طرفش ميرفتيد نميدونستيد که چي بگيد شما خيلي احساس دستپاچگي و ترس ميکنيد .که اگه شما جاي اون دختر بوديد خودتون رو رد ميکرديد

ايا اين وضعيت آشنا به نظر ميرسه؟اگه اينطوره پس به خوندن ادامه بدهيد

اولين چيزي که شما بايد درک کنيد اينه که همه پسرها در رابطه با نزديک شده به زنان تشويش و اضظراب پيدا ميکنند
من اینو ميدونم.چون خودم هم همينطور بودم

اما اونچه که جدا ميکنه شما(و من) را از بقيه پسرها هست...؟

کاري که شما انجام ميديد دررابطه با ترستان

پيشتر پسرها اجازه ميدهند که ترس اونا رو فلج کنه...نه فقط در رابطه با دختر هاي زيبا در باره همه چيز در زندگيشان؛ که این است دليل اينکه پيشتر پسرا هرگز اون موفقيتي رو که ميخواهند پيدا نخواهند کرد

ابتدا باید ببينيد که ترس شما از کجا سرچشمه ميگيره.مسئله درون خودتونه.مشکل از دخترا نيست

اگه شما به رد شدن از طرف دختر فکر ميکنيد.اين نشون ميده که شما دختربازي رو براي امر مشخصي که در ذهنتون هست انجام میدید {من فقط اینو حدس ميزنم،اما فکر ميکنم اگه شما هم مثل بقيه پسرا باشيد هدفتون اينه که دخترها رو متوجه و مجذوب خودتون کنيد بعد هم سکس داشته باشيد}

اما اين فکرو دور برزيد و سععي کنيد در برقراري رابطه با هر دختري هيچ انتظاري نداشته باشيد،هيچ هدفي در ذهنتون نباشه

من براي غلبه يافتن بر کمرويي ام عادت کردم که خودم رو زور کنم تا با هر کسي يه گفتگو و صحبتي داشته باشم،مسئله ای نيست که با چه کسي باشه...دختراي زيبا، دختراي زشت،دختراي چاق؛افراد پير،مردها،بچه ها؛غيره

من درباره موضوع هاي عمومي باهاشون صحبت ميکنم؛کاري به تور کردن دخترا ندارم و کلا افکار جنسي رو به ذهن خودم راه نميدم

مهمترين نتيجه اي که داشت اين بود که من واقعا در مجذوب ساختن مردم خيلي قابل و توانا شدم

بعد از اون هرچند که من يه اشتباه هم داشتم اونهم این بود که من به خودم گفتم : "تا زماني که من در مجذوب کردن مردم خيلي خوب هستم و يک انسان اجتماعي شده ام،چرا دارم وقتمو با صحبت کردن با همه تلف ميکنم و چرا فقط و فقط با دخترها حرف نزنم؟

و سپس صحبت کردن با هر کس رو محدود کردم ....و این بود که اضطراب من پيرامون گفتگوی فقط با دخترها يک بار ديگه بر من غلبه يافت؛درست مثل اينکه من قبلاً هرگز اون همه تمرين و ارتباط با افراد غريبه رو نداشتم

در اون مرحله بود که فهميدم اضطراب و عدم موفقيت من بخاطر اينه که من از اين کار(یعنی ارتباط با دخترها) هدفي در ذهنم دارم؛چون مثلا در ذهنم این فکرو ميکردم که : " تصميم دارم بالاخره با اين دختر سکس داشته باشم"... و قبل از اينکه حتي بخواهم دهانم را باز کنم تا کلمه ای بگم......... (خودتون حدس بزنيد)؛


_________________________________________________
_______________________________________________________________


اما حالاچيزي که من ميخوام شما تمرين کنيد اينجاست===>

هر وقت که بيرون از خانه ميرويد "لا اقل" با سه نفر صحبت کنيد(مهم نيست چه کسي باشه فقط آدم باشه)؛و فقط براي تمرين این کار را بکنيد نه براي واقعيت

بعلت اينکه اين کار فقط براي تمرين است پس خودتون رو محدود نکنيد که فقط با افراد مشخصي حرف بزنيد ؛ من در کل دریافته ام که گفتگو کردن با افراد مسن تر(هم مرد هم زن) وگفتگو با زن های چاق خيلي آسون تره

اگه موثر واقع شد يه زمان محدودي رو واسه اين تمرينات بذاريد ؛

_________________________________________________
_______________________________________________________________

وقتي که شما اين تمرينات رو انجام داديد و احساس پيشرفت کرديد؛اون موقع ميتونين با دخترهاي خوشگل هم صحبت کنيد.اما دوباره ميگم که بدون داشتن هرگونه هدف و چشمداشت و تفکرات جنسي اين کار را انجام دهيد ؛؛براي مثال اگريکي از دخترهاي زيبا مثلا در ورودي یک تالار از کنار شما گذشت ميتونيد بهش بگيد:"من به نظر شخصي يک خانوم احتياج دارم در مورد يه چيزي... (فقط همین) {سپس ميتونيد در مورد او چيزي که واقعا ميخواهيد از دید يک دختر بدونيد رو بپرسيد}؛

دوباره بخاطر بياوريد هيچ چشمداشتي نداشته باشيد از اينرو مسئله اي نيست اگه اون دختر بي ادبانه و گستاخانه وبا تندی پاسخ شمارو بده

در حقيقت وقتي شما به درجه اي نائل شديد که با زنان و دختران بسياري معاشرت کردید سرانجام خودتون در ميابيد که اونا از جواب هاي گستاخانه در اون پاره هیچ منظوري نداشتند، در اون موقع شما طرز فکري پيدا ميکنيد که پيش خودتون ميگيد : "ها چقدر طبيعي ...من کلي دختر رو ميشناسم که به من درست و دقيق همين عبارت گستاخانه را گفته اند"


من خودم بارها و بارها به طرق وقيحي از طرف دختر ها رد شده ام ،يک بار يه دختر به طرف من جيغ زد گفت : " گمشو"
قبل از اينکه من بتونم حتي نخستين جمله ام رو بهش بگم

يه وقت ديگه که فکر میکردم که سرگرم کننده بود این بود که وقتي من فقط براي تمرين به دوتا دختر نزديک شدم؛و درست بعد از اينکه من گفتم سلام هردوتاشون به طور هماهنگ و همآوا به من پشت کردند،درست مثل اينکه اونا رقاصه هاي هماهنگ هستند

حالا من به گذشته نظرميکنم و فقط به همه اون اتفاق ها ميخندم

_________________________________________________
_______________________________________________________________

اشاره من به اين است که هرچه بيشتر شما با مردم و با دخترها ارتباط داشته باشيد به مرحله اي ميرسد که ملاحظه ميکنيد که رفتارهاي متقابل ِ بيشتر دخترها براي شما به طور دقيق قابل پيشگويي است. و بيشتر براي شما کسل کننده و خسته کننده خواهد شد به جاي اينکه باعث تشويش ، اضطراب و ترس شود

شما باید از هر موقعیت سوء استفاده کنید و هر موقعیت رو برای صحبت کردن با دخترها غنیمت بشمارید مثلا اگه یه دختری در جمع فامیل هست یا مثلا در یه پارک ،یا در پارک ها و مکان های تفریحی- تو رستوران- غیره؛؛ میتونید با اون سر صحبت رو باز کنید مثلا در مورد درس؛تحصیل؛برنامه های تلوزیونی؛فیلم؛موسیقی؛مدل لباسش؛تعطیلات؛اخبار جدید و و و... هر موضوعمومیه دیگه ........
البته بسته به شرایط مکانی و زمانی تاپیک های شروع گفتگو با دخترها متفاوتند(که خودش یه مبحث بزرگه دیگست)

با این تمرینات در حقیقت سعي میکنيد که يک خانه بسازيد؛شما هر بار يک آجر ميگذاريد و آن را سيمان ميکنيد؛ آجر,سيمان,آجر,سيمان,آجر,سيمان؛,این کار زمان زيادي خواهد گرفت اما سرانجام ديوار ها بالا ميروند(که يعني شما مشکل ترين بخش رو پشت سر گذاشتيد)؛

و زمانی میخواهید يکمي در علم شيرين دختر بازي ورزيده تر شويد؛ ديگه چيزهاي مثل دستپاچه شدن در برابر دختر ها و بيم از ارتباط با آنها گريبانگير شما نخواهد شد و به راحتی میتوانید با هرکس بدون هیچ ترسی ارتباط داشته باشید

همه احساس هاي دستپاچگي از درون خودتان منشاً ميگيرد؛شما موقع ارتباط و حرف زدن با دختر ها يه سري جريانات فکري معين داريد که درحال عبور از ميان آنها هستید., مثلا وقتي به انديشه هايي مثل :"من اگه جاي اون دختر بودم خودم رو رد ميکردم" فکر ميکنيد و در ذهنتون تصوير ميکنيد که اون دختر در حال رد کردن شما است احساس نگراني ميکنيد" که همين مقدمه اي براي عدم موفقيت شماست

کاري که شما براي نابود کردن اين حس ميتونيد انجام بديد اينه که بايد ببينيد در اون لحظه چه فکري در سرتون بوده که باعث دستپاچه شدن شما شده...سپس همين افکار خود را تغيير دهيد؛

_________________________________________________
_______________________________________________________________

خيلي خوبه اگه همين طور که ميگم عمل کنيد چون هر بار که دختری شما رو رد کنه, در حقيقت شما يک مرحله به پيدا کردن دختر روياهای تان نزديکتر شده ايد

راهکار:-- به مکانی در بدن خود که احساس تنش ميکنيد توجه کنيد سپس ماهيچه هايتان را در آن قسمت ها ريلکس و شل کنيد؛ براي من وقتي احساس دستپاچگي ميکنم اين گرفتگي در فک , صورت و عضلات پشت گردن پیدا میشود ؛و وقتي که من ماهيچه هاي فک و صورت خود را رها و شل ميکنم مقدار بسيار زيادي از تنش در بدن من کاسته ميشود

_________________________________________________
_______________________________________________________________

اين موضوع رو به پايان ميرسونم با اضافه کردن اينا

1>>>سعي کنيد اجتماعي باشيد فقط به منظور اجتماعي بودن ؛؛نه چيز ديگه

2>>>بياد داشته باشيد که تنها راه براي چيره شدن بر ترس خود انجام دادن کاريه که از اون ترس داريد،هر چه بيشتر انجام دهيد بيشتر آسان ميشود
و همچنین طرز فکر شما بايد اين باشد : "بودن در آنجا,انجام دادن آن کار"......کار سختي نيست

3>>>افکار منفي خود را شناسايي کرده و خودتون رو زور کنيد که افکار خوب رو به جاي اونها جانشين کنيد

4>>> وقتي احساس دستپاچگي ميکنيد تنش جسمي در ماهيچه هاي خود را آزاد سازید
_________________________________________________
_______________________________________________________________

اگر پس از مدتی با انجام این کارها و تمرینات حتی موفقیت اندکی در روابط اجتماعی و گفتگو و معاشرت با جنس مخالف کسب نکردید باید بدانید در منطقه ی خطر هستید و باید به سرعت به وضع خود رسیدگی کنید
میتوانید باخرید کتاب هایی در رابطه با "افراد کمرو و یا چگونگی داشتن اعتماد به نفس" گام مهمی بردارید

اما اگر بعد از آن هنوز هم دچار مشکل در روابط خود هستید که در این صورت بهتره که مقادیر متنابهی نفتالین نوش جان کنید تا بشریت ازشرموجود بی عرضه ای مثل شما خلاص بشه

1 comment:

Anonymous said...

darbareye kasaee ke doost dokhtar daran vali vaghti ke zang mizanan nemidoonan bayad chi began ke pish oon zaye nashan ( motaham be kam harfio az injor harfa ) ke telephoneshon be ye saat berese matlab benevisid.